رزم آور راسخ
سلام ای اشنا ای دورنزدیک ای مهربان یار ای شورانگیزترین افسانه سردرگم زندگی .ای که عنوانت روح بخش دل انسان ها بوده وهست.تو لبان تشنه ماراباخون خودگرمی بخشیدی وزمین خفته را بیدار ساختی.باتو هستم ای گل سرخ شهادت ای شهید.شهید ای پایگاه قیام وای شهردل ای دریای بی کران خون من.همانندنگین سرخ زمین دوستت دارم ویادلحظه های رویایی تورادرسرزمین اتش وعشق برقلب کوچکم حک خواهم کرد. ای شهید برسرخی رودشفق می نگرم نمیدانم ازچه بگویم ازچه زمانی؟ازلحظه پروازت یااز لحظه وداعت؟ازلبخندت یاسیل بلورین اشکهایت؟میخواهی ازگلدانی که همیشه روی طاقچه دلت پرازگل های محبت وایمان بودبگویم یاازپنجره دلت بگویم که همیشه به سوی افق بازبود.یاازوسعت قلبت؟دلت به وسعت دریابودوعشقت به عظمت لایتناهی عالم. ونگاه توصلابت را از امام اموخته بود.الفبای پروازچه بود که تو شهادت را ساختی وچنین پروازکردی؟چه پروازی دربیکران کهکشان وبه سوی افق.ازجاده های دیجور ستم عبور کردی وبه قافله نور پیوستی. کوله بارت همه ایمان بود وهمسفرت همه عشق . یادت می آید قلبت را در دستمال سپیدی پیچیدی وبا آوای کبوتر به خدا هدیه کردی؟
یادت می اید قلم سرخ در صفحه سپیدقلبت فرودامد؟ان شب اسمان درفراقت تاسپیده گریست.شمع درهجرانت تااخرین نفس اشک ریخت و شقایق پژمرده وصبرازدوریت خشکید.تاچندی پیش ایثاررافقط درکتاب ها میخواندیم وحفظ میکردیم اماتومعنای ان را باخطی سرخ درصحنه روزگارترسیم کردی.
کسی که تفسیرعشق نداند چگونه توراتفسیرکند؟ان کسی که معنای ایثاررانداندباکدام توان تورامعنی بخشد؟وان کس که معنای واژه ی شهادت نداند چگونه توصیفت کند؟ مدرسه ات مدرسه عشق بود کلاست کلاس عبودیت.الفبایت الفبای ایثار.همشاگردانت همه (پیشانی بندبسته) واسلحه به دست اماده برای امتحان.
امتحانی که مدرکش شهادت بود.ومعلمش ایمان مردکربلا رزم اورراسخ (حسین (ع)) . وقتی که میخواستی به جمع کبوترهابپیوندی به لاله قسم خوردی به سرخی اش.به ایثارقسم خوردی به کرامتش. به اینه به زلالی اش یاشهادت یازیارت. ماهم به حرمت خون تو به نخل های سر بریده خرمشهر ،به لاله های پرپرشده ی هویزه وبه سپیدی گیسوان شیرزنان قصرشیرین وبه قداست سپیدارهای آبادان به سرخی لاله های دزفول وبه اشک مادران سوگند یاد میکنیم که پیرو راهت باشیم. آمین