خدایا!
مرا تنها مگذار...
که مبادا نگاهم
به نگاه بنده ای از "جنس خاک"
محتاج شود...
همه چيزارام است دل من استثناست
می شود تنهایی بچگی کرد
تنهایی بزرگ شد
تنهایی زندگی کرد
تنهایی مُرد
ولی قهوه ی غروب های دلگیر جمعه را نمی شود تنهایی خورد …
پدر!ای تجلی بخش وجودم . وای زیباترین فرشته ای که ازسوی الهم هدیه شدی . تمام هستی رابرای رسیدن به آغوش پاکت پشت سرمی گذارم . وآنگاه که به تومی رسم ناخودآگاه دروجودت غرق می شوم . همچون ماهی ای که تمام زندگی اش بودن درآغوش دریایی است که حیات راازاو می یابد . پدرمهربانم ! دست های خاکی من چگونه می تواند عظمت دستان ملکوتی ات را حس کند؟ وای پاک ترین جلوهی ملکوت ، اینک که روزتو فرارسیده است کسب رخصتی می طلبم تاوجود پرمهروسرشارازعطوفتت رابوسه باران کنم وبه پاس همه ی زحماتی که برای بودن وماندنم متحمل می شوی ، وجودم را تماما در دین تو می دانم .
پدرم ! عاشقانه دوستت دارم !!
ترجیح می دهم تنها باشم و با وقار،
تا این که در رابطه ای باشم که به خاطرش لازم باشد عزت نفسم را قربانی کنم!